
چمدان آبی دزفول
محمّدحسین دُرچین
محمّدحسین دُرچین
بنده ای از بندگان خدا هستم و سعی می کنم آن بنویسم که باید بنویسم همین!
در این یادواره که خانواده های معظم شهدا واقشار مختلف مردم ولایت مدار دزفول شرکت داشتند ابتدا برادر علی زمانی قاری برتر استان خوزستان ایاتی از کلام الله مجید را قرائت کرد سپس...
“رضا ولایتی پور” ، دبیر یادواره “لاله های آسمانی”- ویژه دومینگرامیداشت یادو خاطره شهدای کوی گلستان و بهاران دزفول- در گفتگو با این پایگاه در خصوص هدف برگزاری این یادواره...
مجری و برخی از حاضران میخندند و مجری رو به سرباز دیگری به نام راقی کرده و می گوید: تو در گزارشت گفتی که مبارزانی بدون سر دیدهای؟ چطور چنین چیزی ممکن است. راقی گفت: تنها من آنها...
فرمانده آسمانی/ روایت سوال و جواب شهید بابایی با ژنرال برجسته آمریکایی درباره «نماز»
راه كه ميرفت سرش پايين بود تا نكند چشمش به نامحرم بيفتد. بارها اتفاق افتاده بود که خواهرش چندين بار در خيابان از كنارش رد شود ولي تا محمد را صدا نميکرد، او را نميشناخت؛ چون...
یک طرف چادر مشکی، مقنعه و نان و پنیری که برای صبحانهی فرزندانش گرفته بود و طرف دیگر شناسنامه و انگشت جوهری و خونینی که سنگ فرش خیابان را رنگین کرده بود
در دوران خدمت در ماه رمضان روزه ميگرفت و آنطور که بعدها دوستانش برايم گفتند به جرم روزه داري در هواي گرم دزفول به روي آسفالت داغ تابستان ساعتها او را سينه خيز ميبردهاند
رسیدگی به فقرا حمید از زمره ی بندگان مومنی بود بود که امام موسی بن جعفر (ع) در باره آن ها می فرمایند...
هیچگاه دیده نشد که حمید شب را به تمامی بخوابد . نیمه های شب از خواب بیدار می شد ، وضو می گرفت و دقایقی را قدم می زد و فکر می کرد سپس با کتاب خدا خلوت می نمود و قرآن تلاوت می کرد و...
او قصّاب محلّه ی ما بود ، مردی با محاسنی سیاه و چهره ای نورانی ، قدی رشید وقامتی رعنا ، بازوانی ستبر و سینه ای گشاده ، براستی دلیری ودلاوری برازنده ی اوبود ، دیده گانش نافذ...
به گزارش خبرنگار اعزامی پایگاه اطلاع رسانی “مجد دز” اولین یادواره شهدای شهدای “کوی گلستان” و “بهاران دزفول” ،شب گذشته با حضور شاعر فرهیخته “سیدکمال میرهاشم زاده”...