۱۰ام، اسفند ۱۳۹۴

www.roozevasl.com
telegram: @roozevasl

باز فاطمیه

باز بغضی فروخفته اما تازه

به مثابه ی زخمی که تا حضور طبیب بر سر بالینش، بنای بهبود ندارد! زخمی که حکایت از جفای روزگار بر خاندان وحی دارد. مگر نه این بود که خدای عزّوجل در قرآن سفارش فرمود:

“قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی”و رسولمان نیز چنین: “فاطمه بضعه منی ‏فمن آذاها فقد آذانی”

چه ناجوانمردانه بعد از پیامبر به سفارشش عمل شد!

آه

فضای غمباری بر بیت شیر خدا حکم‌فرماست.

سلام های بی جواب علی، شده قاتل بی بی!! فاتح خیبر زانو بغل گرفته و حتی نمی تواند گوشه ای از هجمه ی وارده را پاسخ بگوید. بغض ناگفتنی حسن از جسارت وارده بر مادر، بی تابی زینبین و بهانه های گاه و بی گاه اربابمان حسین و عطش بی امان نیمه شب هایش.

آخر دستان نحیفش دیگر حتی یارای شانه زدن بر گسیوان دختران را ندارد. دیگر گوششان هم به دعای نیمه شب “اللهم عجّل وفاتی سریعا”ی مادر عادت کرده. قلب تپنده ی هر خانه ای مادر و ضربان این قلب، به شماره اکنون. نفس‌هایش یکی در میان با ناله‌ای جانکاه همراه است و با هر ناله ای، دل کودکان همچو آواری فرو می ریزد.

اما زخم زبان های عیادت کنندگان حکایتی‌ست دیگر که قلب زینب را آتش زده.

چند صباحی مادرمان میهمان است و بدرود

اُف بر تو ای دنیا

علیِ تنها، تنهاتر از همیشه

مانده در بین خیل خاطرات زندگی کوتاهش با دُردانه ی هستی

سیل غم های بی پایان این روزها

فکر فردای بی فاطمه

همه و همه، شده قاتل مولا

ای کاش باران دیده هایش امان دهد

علی جان؛

خدا صبرت دهد…

نظري بگذاريد