۲۵ام، شهریور ۱۳۹۳

www.roozevasl.com
telegram: @roozevasl

آنچه مسلم است، این است که قرآن یک کتاب قصه نیست، آنچه در قالب قصص قرآن آمده به عنوان پیام ها و درس های بزرگ زندگی برای همیشه تاریخ زندگی بشر می باشد. همه سرگذشت ها، حتی سرگذشت انسان های بسیار بزرگ جهان در بستر زمان از یادها رفته و بخشی از افکار و رفتار آنان مورد نقد  واقع شده و می شود. امّا زندگی بزرگانی که در قرآن ترسیم و تدوین شده، سراسر درس زندگی و اخلاق و عرفان و بندگی و بالندگی است. هر چه بر علم و دانش و تجربه بشری افزوده می شود. برداشت ها و انبساط های عمیق تر و دقیق تری بدست می آید.

داستان زیبای حضرت یوسف صدیق (علیه السلام) یکی از آنهاست. در این نوشتار تنها به بخشی از نکته های اخلاقی و تربیتی این داستان می پردازیم:

 

۱- مبارزه با یأس و ناامیدی

حضرت یوسف در هیچ شرایطی ناامید نشد حتی هنگامی که توسط برادرانش در چاه افتاد. ارتباط مستمر و پایدار و خالصانه با خدا، او را از قعر چاه به عزیزی مصر رساند. و ناجی انسان های ناامید شد.

۲- دروغ باعث فراموشی می شود

برادران یوسف (علیه السلام) وقتی پیراهن خونین را نزد یعقوب پیامبر آوردند فراموش کردند که لااقل کمی از آن را پاره کنند. لذا یعقوب (علیه السلام) به محض رویت پیراهن دانست که گرگ او را ندریده چون پیراهن به طور ساختگی به خون آغشته شده بود.

۳- عاقبت حسودان

حسادت برادران یوسف (علیه السلام) اگر چه هر دو طرف را به سختی های گزنده فرو انداخت. امّا در نهایت این برادران حسود بودند که در آتش حسادت خود سوختند و با حقارت به دست بوسی برادر آمدند. و عاقبت حسادت برادران، یوسف را در فرآیند تعالی رونقی بیشتر بخشید.

۴- پدر محرم راز فرزند

یوسف (علیه السلام) خواب خود را که رازی محرمانه بود، تنها با پدر به عنوان مشاوری مورد اعتماد و اطمینان در میان گذاشت.

عشق زلیخا خیلی زود به زجر و زنجیر و زندان معشوق منجر شد. امروزه نیز مشابه آن را در برخی روابط دختران و پسران مشاهده می کنیم. اسیدپاشی- پخش کردن سی دی فیلم ها و عکس های حضوصی و راز و رمزها پنهانی دختر، توسط پسر ناکام و شکست خورده، تنها گوشه ای از پایان عشق های خیابانی و هوس انگیز است

۵- گریز از خلوت، نامحرم

کم نیستند افرادی که در ارتباط با گروه های غیر همجنس می گویند مواظبیم، روابطی سالم و محترمانه داریم. امّا یوسف صدیق (علیه السلام) نه تنها نمی گوید مراقبم، بلکه فریاد بر می آورد که: به خدا پناه می برم. اگر خدا بر من رحم نکند خواهم لغزید. این تواضع در برابر خدا، از مۆلفه های ممتاز انسان های وارسته و الهی است.

۶- تفقد بر خطا کار

اغماض و تساهل در برابر خطای دیگران موجب رشد و تعالی هر دو طرف خواهد شد. گذشت و بخشندگی از صفات بارز خداست که به بندگان راستین خدا اهدا شده است. حضرت یوسف (علیه السلام)، پیراهن خود را که وسیله ای برای بینایی دیدگان پدر مقرر شده بود. به همان برادر می داد. که پیراهن خونین را به پدر (حضرت یعقوب (علیه السلام)) داده بود.

تا بدین وسیله گذشته به او را با خوبی بپوشاند. بدی در برابر بدی و خوبی در برابر خوبی کاریست که حتی از حیوانات نیز بر می آید. به طور مثال اگر گربه ای را مورد توجه و مراقبت قرار دهیم در کنار ما خواهد بود امّا اگر اذیت و آزاری ببیند، به اذیت کننده هجوم می آورد. یکی از وجوع تمایز انسان و حیوان در همین جاست. که انسان بر خلاف حیوانات در برابر بدی هم خوبی می کند. “ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ” (فصلت/۳۴)

؛‌به نیکوترین وجه پاسخ ده.

 

حضرت یوسف

۷- عشق یا هوس

مرز بین عشق و هوس در این است که در عشق، عاشق خود را برای معشوق می خواهد. پروانه وار در عشق معشوق می سوزد. امّا در هوس، (به اصطلاح) عاشق، معشوق را فدای خود می کند. معشوق را برای تأمین نیازهای عزیزی و ناپایدار خود بود.

به همین دلیل عشق زلیخا خیلی زود به زجر و زنجیر و زندان معشوق منجر شد. امروزه نیز مشابه آن را در برخی روابط دختران و پسران مشاهده می کنیم. اسیدپاشی- پخش کردن سی دی فیلم ها و عکس های حضوصی و راز و رمزها پنهانی دختر، توسط پسر ناکام و شکست خورده، تنها گوشه ای از پایان عشق های خیابانی و هوس انگیز است.

۸- رنگ نگرفتن حضرت یوسف (علیه السلام)

انسان های کوچک و ضعیف النفس رنگ محیط را گرفته و تابع جوّ و فضای حاکم می شوند. از خود اراده و استقلالی ندارند. امّا انسان های بزرگ و خود ساخته نه تنها رنگ محیط را نمی گیرند بلکه رنگ خود را به محیط می دهند.

حضرت یوسف پیامبر (علیه السلام) وقتی وارد کاخ شده کاخ نشینان را تغییر داد. زلیخای شهوت ران به (همسر) زلیخای پیامبر تبدیل شد. در زندان نیز زندانیان افسرده و شپش زده را متحول کرد. زندان را تبدیل به دانشگاه کرد. و آنگاه که در میان کشاورزان و مردم قرار گرفت انگیزه و امید و تلاش را در آنان تزریق کرد.

کم نیستند افرادی که در ارتباط با گروه های غیر همجنس می گویند مواظبیم، روابطی سالم و محترمانه داریم. امّا یوسف صدیق (علیه السلام) نه تنها نمی گوید مراقبم، بلکه فریاد بر می آورد که: به خدا پناه می برم. اگر خدا بر من رحم نکند خواهم لغزید. این تواضع در برابر خدا، از مولفه های ممتاز انسان های وارسته و الهی است

۹- تلاش و کوشش دائمی

حضرت یوسف (علیه السلام) در هیچ شرایطی کوتاه نیامد. و هیچ گاه از تلاش و فعالیت توأم با نشاط و شادابی باز نایستاد. موجی بود که آرامش او در عدمش بود. همواره در حرکت و سازندگی بود.

۱۰- توقع از دیگران ممنوع

حضرت یوسف (علیه السلام) هرگز از کسی توقع تلافی خوبی هایش را نداشت. مزدش را از خدا طلب می کردند نه از بندگان خدا. حتی در برابر آن همه خیانت ها و جنایت های برادرانش، کوچک ترین توقعی نداشت. آن گاه که به قدرت و عزت رسید و برادران در اوج ذلت و خواری بودند آنان را بخشید و آن همه بدی آنان را گذاشت و گذشت.

۱۱- مثبت اندیش

سراسر سرگذشت نورانی حضرت یوسف (علیه السلام) مثبت نگری و دیدن خوبی ها و تمرکز بر زیبایی های رفتاری دیگران بوده است. گفته اند مومنان آسمانی انگشتان اشاره خداوند بر روی زمین اند. و پیامبران الهی نمایندگان واقعی خدا بر روی زمین، آیات الهی در بین انسان ها. لذا خدا گونه منبع و منشأ بخشندگی و مهربانی و زیبایی های اخلاقی و رفتاری اند. برادران یوسف بدترین جنایت ها را کردند. آدم ربایی، کودک آزاری، ضرب و شتم، خیانت در امانت… امّا حضرت یوسف (علیه السلام) همواره می گفت آنان برادران من اند. و در پایان همه را عفو نمود و بدی های آنان را با خوبی ها ذفن کرد.

اگر این گونه قرآن بخوانیم و قرآن را باید آیین نامه زندگی بدانیم و آن را تنها سه سفره عقد و بالای سر مسافر و کنار بالش بیمار و زیر سقف اتوموبیل و سر قبر اموات نگذاریم، با آن بیندیشیم. تدبیر کنیم، تصمیم بگیریم. ارتباط برقرار کنیم، عشق بورزیم، تربیت کنیم، و همه آسیب ها و آفت های ذهن و زندگی را بشناسیم و بدور بیندازیم.

نظري بگذاريد