عاشق مناجات و راز و نیاز با پروردگار بود . هیچگاه دیده نشد که حمید شب را به تمامی بخوابد . نیمه های شب از خواب بیدار می شد ، وضو می گرفت و دقایقی را قدم می زد و فکر می کرد سپس با کتاب خدا خلوت می نمود
“سردار شهید حمید صالح نژاد” عاشق مناجات و راز و نیاز با پروردگار بود . هیچگاه دیده نشد که حمید شب را به تمامی بخوابد . نیمه های شب از خواب بیدار می شد ، وضو می گرفت و دقایقی را قدم می زد و فکر می کرد سپس با کتاب خدا خلوت می نمود و قرآن تلاوت می کرد و آنگاه به نماز شب می ایستاد و با محبوب خویش راز و نیاز می نمود .
یکی از همرزمان درباره شبهای نورانی حمید در جبهه ها چنین می گوید : او به رسیدگی به نیرو ها ووضعیت آن ها خیلی اهمیت می داد . شبها که همه می خوابیدند کار حمید شروع می شد . در سرمای زمستان به همه سنگر ها و چادر ها سر میزد تا مبادا کسی بدون پتو خوابیده یا پتو از رویش افتاده باشد و سرما بخورد . پس از رسیدگی به این امور به نماز شب می ایستاد و من یاد ندارم که نماز شب وی ترک شده باشد . در طول شب ، هرگاه که از خواب بر می خاستم ، حمید را در حال نماز می دیدم و جای جای زمین جبهه های غرب و جنوب از نماز شب های عاشقانه حمید حکایت ها دارند . پس از نماز مقید به قرائت تعقیبات و ادعیه روزانه بود یک روز در منطقه که سوار بر موتور عازم حرکت به سوی گردان خود بود ، به ناگاه ایستاد و با عرض پوزش از همراه خود به او گفت : چون نتوانسته ام دعای امروز را بخوانم لطفا کمی صبر کن تا دعا را بخوانم و بعد می رویم . آنگاه حمید آن روز به دلیل شرکت در عملیات والفجر مقدماتی همچون گذشته پس از نماز صبح ، تعقیبات نماز را به جا آورد ، موتور را خاموش نمود و با حضور قلب و صوت دلنشینی که داشت به قرائت دعا مشغول گشت . در هر موقعیتی تلاش می نومود که نماز را در اول وقت بخواند .
هر گاه که با وسایل عمومی مسافرت می کرد ، به هنگام اذان از راننده تقاضا می کرد تا برای اقامه نماز توقف کند و اگر خودش وسیله داشت ، مسجدی را پیدا می نمود و یا در گوشه ای توقف می کرد و نماز را سر وقت آن قرائت می نمود . از جبهه که به شهر باز می گشت ، پیش از اذان مهیای رفتن به مسجد می شد و نماز هایش را در همه مساجد شهر می خواند و به یک مسجد بسنده نمی کرد . گویی می خواست همه مساجد شهر بر عشق و ایمان وی به خدای بزرگ گواهی دهند .
به قرائت زیارت جامعه و زیارت عاشورا بسیار مقید بود . خانواده وی می گویند که حمید قبل از طلوع آفتاب به پشت بام می رفت و با سید الشهدا سخن می گفت و در فراز هایی از زیارت عاشورا چنان می گریست که شانه های او به شدت تکان می خورد . به هنگام اقامت در شهر ، برنامه های عبادیش مشخص بود . پنجشنبه ها نماز را در سبزقبا می خواند و عصر به زیارت شهدا می رفت و شب با پای پیاده به محل برگزاری دعای کمیل می شتافت و با علی (ع) هم ندا می شد . جمعه را روز نظافت می نامید ، غسل جمعه می کرد و عطر می زد و دعا های وارده را با سوز خاصی قرائت می نمود . هر صبح جمعه نیز مقید به خواند سوره الرحمن بود