یکی از شرایط بسیار مهم برای تحقّق و پیروزی یک قیام و انقلاب، پذیرش مردمی است. باید مردم آن را بخواهند و بپذیرند و در غیر این صورت، اگر بهترین برنامه را برگزیده و شخص منتخب خداوند با یارانی بینظیر و از جان گذشته بخواهند در جامعه پیاده کنند،
ولی مردم آن را پذیرا نباشند، قطعاً به انجام نخواهد رسید. فاجعه خونبار کربلا، شاهدی بر این مدعا است. رهبر قیام، سید و سالار جوانان بهشت امام حسین علیه السلام بود و برنامه او، مبتنی بر وحی و قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام پایه ریزی شده بود. یارانی همچون ابوالفضل العباس و حبیب بن مظاهر بر گرد او جمع شده بودند؛ ولی چون مردم آن را نپذیرفتند به پیروزی ظاهری و تشکیل حکومت در جامعه منتهی نشد (هر چند وظیفه الهی امام حسین علیه السلام حرکت و قیام بود و به برکت آن فداکاری، حقیقت دین اسلام میان مردم باقی ماند و نابود نشد).
جایگاه بلند این شرط و اهمیت آن، بدان جهت است که خداوند انسان ها را آزاد آفرید و به آنان حق انتخاب داد و ایشان را بر سرنوشتشان مسلّط و حاکم کرد، تا سرنوشت خویش را آن گونه که می خواهند، رقم زنند و هر حرکت و چرخشی را که بخواهند، در مسیر زندگی خود ایجاد کنند:
انَّ الله لا یغَیرُ ما بِقَومٍ حَتّی یغَیروُا ما بِأَنفُسِهِم
به درستی که خداوند سرنوشت هیچ قوم ]و ملّتى[ را تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند». (رعد:۱۱)
این تغییر و دگرگونی، می¬تواند به تباهی و هلاکت منتهی شود؛ همانند قوم ثمود. وقتی عده¬ای تصمیم به پی کردن شتر حضرت صالح گرفتند و شتر را کشتند، قوم نیز این کار را پسندید و با این عمل جهت گیری خود را مشخص کرد. اینان با این چرخش اجتماعی خود، انتخاب شومی انجام دادند و سرنوشت بدی را که عذاب الهی بود، برای خود رقم زدند.
نیز این دگرگونی می¬تواند به سعادت و نیک بختی بیانجامد و عاقبت خوشی را به ارمغان آورد؛ همانند قوم یونس . هرچند آنان در ابتدا با آن حضرت مخالفت کردند و دست رد به سینه وی زده و پیامبریش را انکار کردند و بدین سبب، عذاب الهی را برای خود خریدند ولی چون خود را در محاصره عذاب الهی دیدند؛ دست به توبه برداشتند و واقعاً با همه وجود به خدا رجوع کردند و با این انتخاب صحیح عذاب را از خود دور نموده و رحمت الهی را شامل حال خود کردند.
به بیان دیگر، در جهان هستی، قوانین پایدار و سنّت های الهی حاکم است. با رجوع به قرآن به روشنی دیده می-شود این سنّت ها در جوامع انسانی با چگونگی اختیار و انتخاب انسان، عجین و همراه است. برای مثال، یکی از سنت های الهی، کمک و یاری به انسان ها است. خداوند، این امداد رسانی و نصرت را به تلاش افراد و ایجاد زمینه مشروط کرده است:
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکم
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر ]آیین[ خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گام هایتان را استوار مىدارد». (محمد:۷)
از دیگر سنت های الهی، پاداش برابر میزان کار و فعالیت آدمی است. آیات متعددی به این سنت الهی اشاره دارند؛ از جمله:
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى ؛
و اینکه براى انسان بهرهاى جز سعى و کوشش او نیست». (نجم:۳۹)
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون ؛
و اگر اهل شهرها و آبادی¬ها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم؛
ولى ]آنها حق را[ تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم». (اعراف:۹)
اگر حکومت اسلامی پیامبر گرامی در مدینه ایجاد شد، از آن جهت بود که مردم یثرب آن را خواستند و روزها انتظار مقدم مبارک پیامبر را کشیدند، تا آن یگانه دوران و رحمت واسعه الهی، شهر مدینه را به نور خود روشن کرد و حاکمیت الهی را اعلام نمود.
اگر عطر عدالت حکومت علوی در فضای جامعه اسلامی، جانهای آدمیان را سرمست بوی خوش خود کرد بدان سبب بود که مردم، امام علی (ع) را بر دیگران ترجیح دادند و ولایت و حاکمیت او را به جان خریدند و پس از قتل عثمان، به گرد خانه او اجتماع کردند و رهبری او را خواستار شدند.
و اگر ما نیز به دنبال تحقّق حکومت مهدوی هستیم، تا در پناه آن، به بالاترین درجات رشد و کمال دست یابیم، باید او را بر دیگران ترجیح دهیم و با تمام وجود برای استقرار حکومتش تلاش کنیم. آری؛ باید خود بخواهیم. این کلام گلایه مانند آن عزیزی است که غربت و تنهایی و مشکلات مردم، سینه او را تنگ کرده و هر لحظه، منتظر خواست و دعوت مردم است:
«وَ لَو اَنَّ اشیاعَنا وَ فَّقَهُمُ اللهُ بطاعَتِهِ عَلی اجتِماعِ القُلوب فِی الوَفاء بِالعَهد عَلَیهِم لَما تَأَخَّرَ عَنهُمُ الیمن بلِقائنا؛ اگر شیعیان ما، که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر عهده دارند، همدل شوند، میمنت ملاقات ما به تأخیر نمیافتد ]و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان میشد[». (احتجاج، ج۲، ص۶۰۰، ش۳۶۰)
آری، سنّت الهی بر این قرار گرفته است که تا مردم نخواهند و حرکت نکنند و آماده مبارزه با ظلم و پذیرش دولت حق نباشند، خدا نیز آن را نخواهد داد.
خداوند، در قرآن در باره وقایع قوم بنی اسرائیل در سوره مائده، آیات ۲۱ تا ۲۶ نیز به این مطلب اشاره دارد. حضرت موسی به قومش گفت: «به این ارض مقدس داخل شوید»؛ ولی آنان گفتند: «ما حرکت نمیکنیم». تو و خدایت بروید و بجنگید و ما همین جا می مانیم و فقط نظاره گر خواهیم بود». حضرت شکایت آنها را نزد خدا برد. خداوند نیز پاسخ داد: «پس به درستی که آن [سرزمین مقدس] ممنوع است بر آنان تا چهل سال، پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود».
پس بر همه دوستداران و ارادتمندان است تا با تلاش و کوشش و برنامه ریزی مناسب، آمادگی برای ظهور آن بزرگ منجی را ایجاد کنند.
در پایان لازم است به این نکته اشاره شود که پذیرش مردمی، زمانی قابل اعتماد بوده و رهبر، میتواند به آن تکیه کند که اعلام آمادگی مردم، واقعی و بر اساس نیاز و معرفت باشد، نه از روی احساسات. به عبارت دیگر، مردم باید به اندازه ای از رشد و آگاهی برسند که درک کنند ایده ها و ایسم های بشری و ساخته اندیشه و فکر محدود انسان¬ها، و حکومت هایی که بر پایه این ایدئولوژی ها به وجود می آیند نمی توانند بشر را از این گرداب تباهی نجات دهند؛ بلکه تنها در سایه حکومت و حاکمیت مرد آسمانی و پیشوای عادل الهی، انسان¬ها می¬توانند طعم زندگی خوب انسانی را به دست آورند.
البته برای تحقق یک انقلاب در جامعه، راه دیگری نیز وجود دارد و آن این که به قدری ظلم و ستم و فساد و تباهی در جامعه گسترش یابد که مردم به ستوه آمده و دیگر تاب تحمل وضعیت موجود را نداشته باشند. در این صورت نیز جامعه، آماده دگرگونی و تغییر است. برخی بر این باورند که آمادگی مردم برای ظهور منجی آخرین، در این بستر رقم می¬خورد؛ یعنی باید آن قدر ظلم و تباهی فراوان شود که دیگر مردم خسته شده و واقعا خواستار ظهور باشند.
خلاصه سخن: با توجه به چهار شرط ذکر شده، روشن می شود که دو شرط آن، مهیا و فراهم است و آن همان وجود برنامه و امام است و دو شرط دیگر، باید آماده شود که وجود یاران و آمادگی عمومی است. این دو شرط، به تلاش و حرکت مردم و شیعیان وابسته است.
اللّهُمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلَیکَ فی دَولَهِ کَریمَهٍ تُعِزبهاَ الاسلام وَ اَهلَه وَتُذِلُّ بِها النِّفاقَ وَ اَهلَه. (مفاتیح الجنان، دعای افتتاح)