۲۴ام، شهریور ۱۳۹۳

www.roozevasl.com
telegram: @roozevasl

زندانیان او را دوست صمیمی خود می‌دانستند

رضا پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در زندان دزفول زندانبان بود، با زندانیان به گونه ای برادرانه و دوستانه برخورد می‌کرد که به او علاقه‌مند بودند و هیچ کدام از آنها از او گلایه و شکایتی نداشتند، چون نه آنها را تحقیر می‌کرد و نه از حدود اسلامی و انسانی پا را فراتر می‌گذاشت. او حتی برخی از اوقات مانند یک دوست کنار آنها می‌نشست و به مشکلات و درد دل‌هایشان گوش ‌می‌داد و از راهی که رفته بودند بر حذر می‌داشت. به همین دلیل بود که بسیاری از آنها پس از مدتی که با رضا بودند، با او دوست می‌شدند و به انحراف خود پی می‌بردند و از رفتار خود توبه می‌کردند.

afafafas

در جلوی من غذا نمی‌خورد

در ماه‌های اولیه جنگ تحمیلی از ناحیه فک و صورت مجروح شده بودم و به دلیل شدت مجروحیت قادر به غذا خوردن درست و حسابی نبودم که همین موجب ضعف شدید بدنی‌ام شده بود.

یک روز که رضا به همراه چند تن از برادران رزمنده به عبادتم آمده بود، وقتی مرا در آن حالت لاغری و ضعف دید، بسیار نگران شد و برای آنکه به من روحیه بدهد، احادیثی در مورد تشنگی و گرسنگی روز قیامت و اجر روزه‌داران ماه مبارک رمضان نقل کرد و پس از آن افزود: تو هم اجر و پاداش کسانی را داری که در ماه مبارک رمضان گرسنگی می‌کشند. در بهشت به تو غذاها و میوه‌هایی خواهند داد که به ما نمی‌دهند. آن روز رضا در مقابل من هیچ چیز نخورد تا من ناراحت نشوم.

راوی: غلامحسین سخاوت

يک ديدگاه براي “بیاد شهید رضا پورعابد”

  1. سید موسوی می‌گه:

    یا رب محمد وآل محمد ؛ صل علی محمد وآل محمد و عجل فرج آل محمد ؛ روحش شاد و راهش پر رهرو باد

پاسخ به سید موسوی